برای تو و خویش .. چشمانی آرزو می کنم .. که چراغ ها و نشانه ها را .. در ظلمات مان .. ببیند .. گوشی .. که صداها و شناسه ها را .. در بیهوشی مان بشنود ..
برای تو و خویش، روحی .. که این همه را .. در خود گیرد و بپذیرد ..
وزبانی .. که در صداقت خود .. ما را از خاموشی خویش .. بیرون کشد .. و بگذارد .. از آن چیزها که در بندمان کشیده است .. سخن بگوئیم.
سلام
نوشته زیبایی نوشتید..
(در وجود هر کس .. رازی بزرگ نهان است .. داستانی .. راهی .. بیراهه یی .. طرح افکندن این راز .. راز من و راز تو .. راز زندگی .. پاداش بزرگ تلاشی پر حاصل است)
راستش تا حالا خیلی به این موضوع فکر کردم......که وجوده هر کسی پر از راز نهفته است..
ما میترسیم
خاموشیم
نگاهت میکنیم
و دیگر کسی از میان ما
به سنگچین روشن رویا نمیاندیشد
به کبوتر و کبریت
به ارغوان و آینه نمی اندیشد.
مامی! تو فکر میکنی میشه در مقابل این کلمات محکم که حکم ابدی میدن چیزی هم گفت؟! من میگم نه!
فقط اینکه ... " سکوت سرشار از ناگفته هاست "....
همین.... خوشحالم که نوشتی خیلی منتظر بودم...
سلام..به به
این متن قشنگ رو خدتون نوشته بودید یا از جایی نقل کرده بودین!؟ اگه لطف کنید و جواب بدین و اگه از جایی بوده، منبعش رو بهم معرفی کنید، خیلی ممنون می شم! لطفا
فکر کنم پیداش کردم! مارگوت بیگل، درسته!؟
کجایی مامانی؟!
از اظهار لطفت ممنونم. ایشالله که شما همیشه برقرار باشین و همچنان بنویسید تا ما همچنان استفاده کنیم!